- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
- سایت قرآنی تنـــــزیل
- سایت مقام معظم رهبری
- سایت آیت الله مکارم شیرازی
- سایت آیت الله نوری همدانی
- سایت آیت الله فاضل لنکرانی
- سایت آیت الله سیستانی
مدح و مناجات با امام هادی ( علی النقی ) علیهالسلام
شنیدم از کراماتت حکایتهای بسیاری فراوان دیدهام از تو کرامتهای بسیاری هزاران بار در دنیا دل از چاله به چاه افتاد ولی از نور تو دیدم هدایتهای بسیاری توئی ابن الرضا من هم همیشه صید صیادم برای مثل من کردی ضمانتهای بسیاری گـدایم من گـدایم من گدای سـامـرای تو رسیده از شما بر من عنایتهای بسیاری نیابت کردهام جای شما ای مظهر خوبی نیابت کردم و رفتم زیارتهای بسیاری قـیامت میشـود ثـابت مقـام خـادمین تو غلامت میکند قطعأ شفاعتهای بسیاری
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام هادی ( علی النقی ) علیهالسلام
ضریحِ صحنِ دل ما به نامتان خورده صدای روضه همیشه به گوشِ جان خورده به لطفِ نم نمِ اشکـی خـرابم آبادیست به پای منبرتان هر دلی تکـان خورده
: امتیاز
|
مدح و شهادت امام هادی ( علی النقی ) علیهالسلام
درد بسیار است امّا در جگر بسیارتر حال و روزش میشود لحظه به لحظه زارتر احتضارش، غربتش، دردش غمانگیز است، آه لیک بر پای پسر جان دادنش غمبارتر بر زمین پا میکشد، رنگش به زردی میزند چاره وقتی نیست میپیچد بخود ناچارتر هر چه نسل فاطمه دنـباله پـیدا میکـند بیشتر از پیشتر هِی میشود بییـارتر قدر او را بارها میخواست آری بشکند دشمن این سوره خود، هربار میشد خارتر از گریبان میکشیدش تا که تحقیرش کند کـربـلا در سامـرا شد قـابل تکـرار تر آه، تا بردند در بزم شرابش گریه کرد یاد خشکیده لب و چوبی که بود انگار، تر!
: امتیاز
|
مدح و شهادت امام هادی ( علی النقی ) علیهالسلام
هـادیِ ما که لـبـش بـوی هـدایت میدهد هر دَمش در جامعه طعمِ زیارت میدهد هـادیِ ما هر سلامِ عـشقِ او در جامـعه عاشقان را همچنان درسِ ولایت میدهد زائـرانش خـوب میدانـنـد که دامـانِ او هر که آید بر تـوسّل زود حاجت میدهد نور هست و آسمانش جلوهای جز نور نیست گر چه صحنِ با صفایش بوی غربت میدهد کاش دشمن هم به اعجازش کمی اقرار داشت اینکه هر تارِ عبـایش اذنِ جـنّت میدهد میرود نخلِ ولا با زهرِ کین امّا ز عشق عـالـمی را مـژدۀ شـورِ شهـادت میدهد نورِ او در چهرۀ عالم نخواهد شد خموش داغِ تلخش سینه را گر چه ملالت میدهد این مصیبت قلبِ جدّش را مکدر کرده است بشکند دستی چنـین مـزدِ رسالت میدهد شالِ غم بر سر کن و بر پا نما شورِ عزا قطره اشکِ روضهاش اجرِ شفاعت میدهد سامـرا یـاد آورِ کـربـبـلای غـربت است هر کجای شهرِ او بوی مصیبت میدهد سوختی از زهرِ کین رأست ولی بر نی نرفت این فقط ما را کمی صبر و صلابت میدهد تل و گـودال و رقیه چـشم سوی علـقـمه اشکِ چشمانش عمو را چه خجالت میدهد
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام هادی ( علی النقی ) علیهالسلام
به نگـاه تو، خـدای تو، اشـارت میکرد نور را، سوی دو چشم تو، هدایت میکرد ماه اگر ذکر به لب، گِرد زمین میچرخید صورت ماهِ تو را، داشت زیارت میکرد دهـمیـن بار، هـوالحـق مـتجـلّی شده بود چارمـین بار، عـلی بود، امامت میکرد درد را نـسخـۀ خـال تو، شـفا میبخـشید عاشقان را پرِ شال تو، شـفاعت میکرد »و بِکُم عَلَّمَنا الله» تو میخواندی و آه! آه! از آن شهر، که بیقبله، عبادت میکرد مـتـوکـل، بـه تـمــاشـای شــرابـت آورد به دل مست تو، از بس که حسادت میکرد و نفهمید که مستی اثری بود، که داشت با نگـاه تو، به هر ذرّه سـرایت میکـرد »از صدای سخن عشق ندیدم خـوشتر« وقتی از پـنجـرۀ شـوق، صدایت میکرد کوه، هر صبح، به صبر تو، سلامی میداد ماه، هر شب، به رُخت، عرض ارادت میکرد ری، پُر از عطر تو شد، عبدالعظیم حسنی از تو و «جامعه»ات، تا که روایت میکرد مهدیات، حضرت هادی! سفرش طول کشید کاش میآمد و با عـشق، قـیامت میکرد کاش میآمد و با صوت تو، با لحن علی خط به خط، «جامعه» را، باز تلاوت میکرد
: امتیاز
|
مدح و شهادت امام هادی ( علی النقی ) علیهالسلام
نـور حـیّ کـبـریـایـی یا عـلیبن جواد تو ز نسل مصطـفـایی یا علیبن جواد روشنیبخش تمام عـالـم هـسـتی تویی زینت عـرش عـلایی یا عـلیبن جواد آسمان دین حق را ای گـل زهـرا نـما تو مـه بُـرج هُـدایـی یا عـلـیبن جـواد نـاخـدای کـشـتـی بحـر ولای مرتضی لـنگـر عـرش خـدایـی یا علیبن جواد دهـمـین روشـنـگـر دین خـداوند ودود معنی صدق و صفایی یا علیبن جواد در تمام طول عمر خویش ای خورشید دین مـحـو ذات کـبـریـایی یا عـلیبن جواد تو سراپای وجودت چشمهسار رحمت است در کرم چون مرتضایی یا علیبن جواد هم بشیری هم نظیری در کرامت بینظیر پـیـشـوا و رهـنـمـایی یا عـلیبن جواد بر تمام شیعیان مرتضی تا روز حشر تو امـام و مـقـتـدایـی یا عـلـیبن جواد در کـتـاب خالـق یکـتای هستی، معنی نور و قـدر و هل اتایی یا علیبن جواد در تمام زندگی از لطف خـاص کبریا نـوح طـوفـان بـلایـی یا عـلیبن جواد همچو جدّت مصطفی و مرتضی و فاطمه شـافـع روز جـزایـی یا عـلـیبن جواد من چه گویم در مدیح گلبن زهرا که تو فـوق هر مدح و ثنایی یا علیبن جواد بس کریمی در کرامت تو قیامت میکنی منشاء جود و سخـایی یا علیبن جواد هر گره در کار را با اذن خلاّق مبین تو فقط مشکـلگـشایی یا علیبن جواد مرقـد پـاکـت بود جـنّت برای اهل دل زیب شهـر سـامـرایی یا علیبن جواد سائلانت را مرانی هرگز از درگاه خود دستـگـیـر هـر گـدایی یا عـلیبن جواد ای امـیـد عـالـم هـسـتی پـنـاه شیـعـیان چون خدا در قلب مایی یا علیبن جواد امشب ای نور خدای مهربان از راه مهر جمع ما را کن دعـایی یا علیبن جواد بر من مسکینِ زار و خسته و بیمار عشق داده مـهـر تـو بهـایـی یا عـلیبن جواد همچنان جدّغریب خود حسین بن علی با غـم و درد آشـنـایی یا علیبن جواد در شب جانسـوز داغ تو به یاد سامرا این دلم گـشـته هـوایی یا علیبن جواد از مـدیـنـه آمدی در سامـرا اما ز کین تـو گـرفـتـار بـلایـی یـا عـلـیبن جواد دیـده ای از دشمنان بیحـیای اهل بیت صحنههای غم فـزایی یا علیبن جواد آن دمی که وارد بـزم شرابت کردهاند یـاد شـاه سـر جـدایـی یا عـلیبن جواد یاد چوب خیزران و یاد رأس پُر ز خون یاد آن تـشـت طـلایـی یا علیبن جواد داشتی در بزم دشمن ز آن همه جور و جفا گـریـههای بیصـدایی یا علیبن جواد در مـیـان دشـمـنـان دیـن و آئـیـن خدا کـشتـۀ زهـر جـفـایـی یا عـلیبن جواد معتمد از کـیـنه داده بر شما زهر ستم تو شـهـیـد اشـقـیـایـی یا عـلیبن جواد ذکر لبهای تودر آن لحظۀ جانسوز بود یا حـسن بابـا کـجایی؟ یا علیبن جواد عسکری دارد کـنار پیکـر بیجـان تو نـالـۀ واغـربـتـایـی یـا عـلـیبـن جـواد در ره دین پیمبر ای گل گـلزار عشق جان تو گـشـته فـدایی یا عـلیبن جواد در غم داغ جگـر سوز شما در سامره شد به پا بـزم عـزایی یا عـلیبن جواد سوزم و گریم به یاد تو که در روز جزا تو امید این (رضایی) یا علیبن جواد
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام هادی ( علی النقی ) علیهالسلام
ای جلوۀ حق در توعیان، حضرت هادی ای رازق هر خُرد و کلان حضرت هادی ای شـرط دهـم بـهـر قـبــولیِ عـبـادات ای مظهر توحـید جهان حضرت هادی ملک و ملکوت، پُر شده از وجه تو مولا ای روح نماز، اصل اذان، حضرت هادی بر جـمـع خـلایق نَـفَـسَـت جامعه آورد شهد دو لبت رازق جان حضرت هادی گـنـجـیـنـۀ اسـرار خــداونـد حـکـیـمـی ای عـالـم پیـدا و نـهـان حضرت هادی رسم و منشت بخـشش و احسان مداوم روزیِ گـدایت بـرسـان حضرت هادی خدمت نـنـمـودم به شما ای گـل زهـرا آقایی و من هم ز بـدان حضرت هادی از نـسـل رضـایـی و ز اولاد جــوادی ما را ز درت دور مران حضرت هادی بـایـد کـه خــدا مـدح امـامـش بـنـگـارد اوصاف شما فوق بیان حضرت هادی بیشـک که خـدا بـهـر تـولای تو مولا بر اهل جهان داده زبان حضرت هادی از سـخـتـی دنـیـا و بـلاهـا به قـیـامـت خواهم ز شما برگ امان حضرت هادی خواهم که ببـیـنم فـرج حضرت مهـدی در دست شما فعل و زمان حضرت هادی
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام هادی ( علی النقی ) علیهالسلام
ای به همه هادیان تو هادی و رهبر حـجـت حـقّ و دهـم وصی پـیـمـبر ابـن رضـا، هـادی الـنــقـی، ولی الله نـجـل عــلـی، زادۀ بـتـول مـطهــر مثل حسن صبر میکنی به مصائب مثـل حـسـینت توانِ نهـضت دیگـر کاش که میریخت آسمان به زمین خون کـاش که میشد زمـین شـرارۀ آذر
: امتیاز
|
مدح و شهادت امام هادی ( علی النقی ) علیهالسلام
کـشـانـدم به بـزم مـحـبت خـدا را طـلـب کـردهام بــادۀ ســامــرا را بـنـا شد سـبـوی زیـارت بـنـوشـم چشیدم دو جـرعه شـراب دعا را کنار ضریحی که زهـرا نشـسـتـه سحـر نـذر کـردم حـدیث کـسا را نشـسـتم پس از جامعه زیر گـنـبد جـماعـت بـخـوانـم نـمـاز عشا را رسیدم به اینجا ولی دست من نیست خود آورده این جمع حاجتروا را فـدای کـریـمی که در اوج عـزّت خـریـده است نـاز و ادای گـدا را نـدیـده ز عـشـاق خـود جـز اذیت ولی زائرش دیده جـود و عطا را مسـلـمان و غـیـر مسـلـمان ندارد عوض کرده عشقش، دو دنیای ما را بـپـیـچـیـد بـین حـرم نـسـخـهام را گـرفـتـم ز دست طـبـیـبـم شـفا را کسی که دلت مست طوس است بنگر؛ از ایوان سلـطـانش ابن الرضا را فـدای امـامـی که در سـامـرایـش کـشـیـده به شـانـه غــم کـربـلا را اسـیـری کـشـیده ولی تشـنـگی نه نــدیـده بـه روی لـبـش ردّ پــا را کسی وقت تشـیـیع جـسمش ندیده تـنـی پـاره پـارهتـر از بـوریـا را خـرابه نـشـین بود و تبـعـیدی اما نخـورده دگر غـصـۀ عـمـهها را گرسنه نخـوابـیـده اهل و عـیـالش نشد بالش دخـتـرش سـنـگ خارا سری را رقیه بغل کرد و بوسـید سری سنگ خورده، پُر از ربنّا را
: امتیاز
|
مدح و ولادت امام محمد باقر علیهالسلام ( ماه رجب)
آسمان بر لبش آورده غزل خـوانی را برده با خود تبِ سرمـای زمستـانی را روز و شبها شده شیرین و رطب آمده است عاشقی باب شده؛ ماه رجب آمده است سرزده روی به درگاه ببَر منتظر است پای سجاده، شبانگاه و سحر منتظر است دل خـود را نـگـذاری که بماند بیـمـار شب به شب رنگ و لعابی بده با استغفار نـغـمـهٔ هـلهـلـه از آخـرِ افـلاک رسـید اول ماه رجـب هست مـصادف با عید هست هـمـنـام پـیـمبـر شده آئـیـنهٔ ذات نرخ دیدارِ رُخش هست هزاران صلوات میشود خط به خطِ سیرهٔ او درس آموز مینشیند همه عالم به کنارش یکـروز تا شود کشتهٔ آن جـاذبه طـبق معـمـول تا فدایش بشود لحـظـهٔ تـدریس اصول کاش بشکـافـد و از سینه بگیرد دل را کـاشـکـی رد نکُـنـد هـدیـهٔ نـاقـابـل را
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام محمد باقر علیهالسلام
اى ز سرو قدّ رعنا بر صنوبر طعنهزن وى ز ماه روى زیبا مهر را رونق شکن همچو من هر کس رخ و قد تو بیند تا ابد فارغ است از دیدن خورشید و از سرو چمن گر خرامى صبحدم در طرف باغ اى گلعذار غنچه از شرم دهانت هیچ نگـشاید دهن اى تو شمع انجمن از فرط حسن و دلبرى هر کجا دارند خـوبان دو عـالم انـجـمن نسبت حسن تو با یوسف نشاید داد از آنک صد هزاران یوسفت افتاده در چاه ذقـن چشم جادویت نموده شرح بابل مختصر بوى گیسویت شکسته رونق مشک ختن کى توانم کرد وصف و چون توانم داد شرح ز آنچه عشقت میکند اى نازنین با جان من بس بود طبعم پریشان از غم زلفت مگر با خیال قـد رعـنایت کنم مـوزون سخن در مـدیـح صــادر اول امـام پـنـجـمـیـن کش بود مـدّاح ذات ذوالجـلال ذوالـمنن شبل حیدر سبط پیغمبر خدیو انس و جان مخزن عـلم النـبـیّـین کاشف سرّ و عـلن حضـرت باقـر ضـیـاى دیده خـیـرالنـسا حامـى شـرع رسـول الله هـوادار سـنـن جلّ اجـلاله توانـایى که گر خواهـد کنى روز، شب، خورشید، مه، افلاک، غبرا، مرد و زن دى به یک ایماى او گردد بهار و خار، گل بلبل و قمرى شوند از امر او زاغ و زغن بى ولاى آن گل گـلـزار دین نبـود، اگر لاله خیزد در چمن یا سبزه روید از دمن کوى او چون خانه حق قـبـله اهل یقـین اسم او چون اسم اعظم دافع رنج و محن هم به آدم شد مغیث و هم به نوح آمد معین هم به عیسى گفت: کلّم هم به موسى گفت: لن من چه گویم وصف ذاتش جز که عجز آرم به پیش دُرّ دریاى حـقـیقت را که میداند ثـمن؟
: امتیاز
|
مدح و ولادت امام محمد باقر علیهالسلام
چشم زین العابدین روشن ز نور این پسر نور رخسار پسر دارد نشان از آن پدر این محمّد فِی المَثل عطر محمّد میدهد با نگاهی از دل هر شیخ و شابی دل برد باقـر عـلـم عَـوالِـم پا نـهـاده بر جـهـان روشن از اَنوار او گشته زمین و آسمان
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام محمد باقر علیهالسلام
پُر از سـتـارهٔ دانـش شـد آسـمـان دلـت تـمـام علـم نـهـفـتـهسـت در مـیـان دلت به محضر تو همه هستههای علم شکافت خرد چـو گـوهـر دریای بیکـران دلت به اوج عقل تو هیچ عقل دیگری نرسد لـدن شـدهسـت به لطف خدا از آن دلت ابـان و جـابر و حـمران و ابن اعـینها کنـنـد کـسـب مــعـارف ز آسـتـان دلت ابوبـصیـر و بـریـد و سـدیـر و عـبدالله شـدنـد عــالـم دنـیـــا ز ارمـغـــان دلت هر آنکـه با تو بـماند بـه دهـر گل بکند تــب بــهـشت بگـیـرد ز بـوسـتان دلت اگـر چـه لایـق وصــل تـو نـیـسـتم امـا مـرا تـو جـا بـده در کـنـج آشـیـان دلت فــدای تـو بـشـوم ای امــام بـیحـرمــم خــدا کـنـد بـشـود شـیـعـه سایـبـان دلت اجازه میدهی یک گوشهای اشاره کنم ز غربـت تو بـگویـم من از زبـان دلت نه! بهتر است نگویم دگر ز کوفه و شام که پاره میشود از اسمشـان امان دلت
: امتیاز
|
مدح حضرت فاطمه زهرا سلاماللهعلیها
كیست زهرا آنكه عطر سیب جنّت میدهد نام زیبایش به جان و دل محبت میدهد كیست زهرا بانویی از جنس باران جنس نور رحمت نابی كه بر هر سینه بهجت میدهد كیست زهرا دختری بهتر ز مادر بر پدر آنكه درس مـادری بر كل خلقت میدهد كیست زهرا حضرت انـسیۀ حـوراستی نور آن حوریه بر انسان طهارت میدهد كیست زهرا حضرتِ عبدِ عبیدِ كردگار آنكه با رفتار خود درس اطاعت میدهد كیست زهرا آنكه دارد بر بشر فخر و شرف هركه پوید راه وی بر خویش قیمت میدهد فـاطـمه آمـوزگـار مـكـتـب پـیـغـمـبـران فاطـمه بر اولیا درس شجـاعـت میدهد مِهر او صدجا گِـره از كارها وا میكند نام او حتی به هر مظلوم قدرت میدهد در جهان زهرائیان برتر ز خَلق عالمند پس خدا ایرانیان را خویش رفعت میدهد هركه دارد حُبّ زهـرا را خـداوند كریم بر مُحبّ حضرتش از غیب نصرت میدهد پرچم زهرا به هر كشور شود در اهتزاز بی گـمان آن خـطّه را الله عـزّت میدهد هركه شد از راه زهرا سوی دیگر منحرف دیر یا زود عاقبت از دست، دولت میدهد هركه سازد راه زهرا را مرام خویشتن دیر یا زود عاقبت تشكیل دولت میدهد گفتمانِ پیشرفتَش هم شعاری بیش نیست آنكه روی مصلحت شور عدالت میدهد سالكِ بیادعا در هر فراز و هر نشـیب با دل و جان تن به فرمان ولایت میدهد مكـتب زهـرا كجا و مكـتب بیـگـانـگـان مكتب زهرای اطهر درس غیرت میدهد بانوان فاطـمی درس تشخّص خـواندهاند چون فضیلت های او زن را اصالت میدهد روز مادر را به مادر میتوان تبریك گفت مادر هستی اگر زهراست، رخصت میدهد چادرش غیر مسلمان را مسلمان میكند با حجاب و عـفـتش تعـلـیم عفت میدهد چون به محراب نماز خویش میسازد قیام هر ركوع و سجدهاش خوف قیامت میدهد با وجود آن مصیبتهای سخت و بیشمار خطبههای آتـشیـنش درس همّت میدهد در میان كـوچه هنگـام حـمایت از عـلی نالـۀ بیـداری او عـطـر حـكـمت میدهد هركجا بیداری دلهاست مرهون وِی است قصۀ پُر غصۀ او درس عـبرت میدهد گر كه اُمتهای اسلامی به او روی آورند خود نشـانِ تـودهها، راه هـدایت میدهد عصمت الله است و دین در حصن او دارد قرار حجت الله است و دلها را درایت میدهد یوسف زهرا به او وقـتی تـوسل میكند پیـرو دستور او پایـان به غـیبت میدهد بعد حكم مهدیاش رو میكند سوی حسین وز میان قـتلگـاهش اذن رجعت میدهد بر تمام مـؤمنـین و شیـعـیان و شاهـدان مُهر رجعت را بدسـتان كـرامت میدهد روز محـشر چون نـدا آید كه آمد فاطمه حضرت سبحان به او اذن شفاعت میدهد چونكه اسباب شفاعت را بگیرد روی دست دست قـهّار خـدا حكـم قـضاوت میدهـد ایـزد مـنّـان مـیان آیـههـای مُـصـحَـفَـش بر جفا كـاران او دستور لـعـنت میدهد این دعـای خـیـر بـاید زینت لبـهـا شـود اِنتقـم یا منـتـقـم! تـیغ تو نصرت میدهد
: امتیاز
|
مدح و ولادت حضرت زهرا سلاماللهعلیها
ای آفـــتــاب ذرهنـشــیـن ســرای تـو هفت اسمان بنا شده از خاک پای تو روی تو در جمال خداوند دیدنیست وقتی که چشمهای تو وا شد به این جهان نـوری دمـیـده شد به بـلـنـدای آسمان لالایـی تـو را به مـلکها سـپـردهاند خـیـر کـثـیـر از نـظـرت آفـریـده شد جـبـریل زیـر بـال پـرت آفـریـده شد آنان که خاک را به نظر کـیـمیا کنند از انعکاس نـور تو عـالم درست شد تصویری از حقیقت اعظم درست شد گرچه جهان به دور سر تو مدور است حـیـدر اگـر نـبـود پـیـمـبـر نـداشـتـیم حـیـدر نـبـود سـاقـی کـوثـر نداشـتـیم با این جـلال منزلت و عـزّت وجـود تــو حـجـت تـمــام تــمــام ائــمّــهای هر صبـح و ظهـر شام سلام ائـمّهای یک آسمان فـرشته کـنـیز کـنـیزهات مادر جلال پشت حجـابت سرآمدست از کور هم گرفتن رویت زبانزد است تو کـوثـری از همه این جهان سری داده خـدا از شب قـدرش به عقـل کد هرگز ادای قدر تو در این جهان نشد با دست گرم تو دل خورشید گرم شد از آن زمان که دیده گشودم بری شدم مشغـول عشق بازی در نوکری شدم دارم من ازدعای تو این مهر نوکری
: امتیاز
|
مدح و ولادت حضرت زهرا سلاماللهعلیها
نـسیـم میوزد و باده خـوشگـوار شده گلی شکـفـته که سرچـشـمۀ بهـار شده کسی که از تبعات وصال و هجرانش خوش است فرش ولی عرش سوگوار شده عیان شده است که سرّ نهان خلقت کیست نـوشـت اوّل دفــتــر از ابـتــدا زهــرا از ابـتــدای ازل تـا بـه انـتـهــا زهـرا مـیان عـرصـۀ مـیـقـات پـای بـگـذارد کـه رو کـنـد سـنـد افـتخـار خـلقـت را نشان دهـد به همه شاهـکـار خلقت را که جن و انس بفهمند کار ما با توست به اوج شـأن و مـقـامت سـری نمیآید کـسـی نـیــامــده و دیـگـری نــمـیآیـد نگـات مـور وجـود مرا سلـیـمان کرد تو و صفات تو را هر چقدر سنجـیدیم و هر چه در دل این بیکـرانه چرخیدیم بهـشت میشـود آنجا که تو نگـاه کنی ز کنه ذات تو این عقل کم چه میفهمد شب سیـاه دل از صبحـدم چه میفهمد شده است نام تو سربند هر جوان شهید
: امتیاز
|
مدح و ولادت حضرت زهرا سلاماللهعلیها
امشب دوباره ذات حق بر ما عنایت میکند با نور خود بار دگر ما را هدایت میکند مـحـبـوب حـی سـرمـدی اُمّ ابـیـهـا آمـده امشب به روی خلق عالم درب رحمت وا شده در شادمانی و شعف هر نقطه از دنیا شده نوری دوباره جلوهگر سوی زمین آمد پدید جبریل وحی از آسمان بر مصطفی داده نوید در هر طرف گر بنگری برپا شده جشن ولا گلریز کـشته زیر پای دخـت ختم الانبیا شهر مدینه کـوی او دارالامان انبـیاست هرکس بر او رو آورد از لطف حق حاجت رواست ای شیعیان مرتضی امشب شب میلاد اوست در محفل میلاد او هر دل شکسته یاد اوست ای نور چشم مصطفی امشب منم مهمان تو از لطف و جودت فاطمه بنشستهام بر خوان تو شکر خدای مهـربان دارم ولایت فاطمه بر من تو از روز ازل داری عنایت فاطمه
: امتیاز
|
مدح و ولادت حضرت زهرا سلاماللهعلیها
طلوع حُسنت ای زهرا چو پیدا شد درین عالم چکید از نام سرسبزت کران تا بیکران شبنم تو بودی پیش از اینها و حضورت را درین دنیا گواهی میکند حوا، شهادت میدهـد آدم نه رنگی داشت نه بویی زمین و آسمان بی تو خدا آورد نامت را، بهشتی شد جهان کم کم تو را زهره تو را زهرا بنامید و به عرشت بُرد وَ رُجحان داد نامت را کنار عصمت مریم قصور ماست این که پی نبردیم آسمانت را که بر کُنه مقـامـاتت بود تنها خـدا اعـلم بزرگی در مقامت میسزد اینگونه بودن را که حتی بوسه بر دستت زند پیغمبر اعظم از آن رو کوثرت گفتند ای جاری تر از دریا که بارانی و میباری گهی پُر جوش گه نم نم به یُمنت رایت خورشید را افراشت در دنیا خدا اینجاست در این سو همین جایی که زد پرچم به شوقت مینشیند اشک شوق و خندهام بر لب در این بازار آوردم غم و شادیت را درهم تمام ذرهها زر شد به دست فضهات آری ز درگـاه کـنـیز تو گـدایی میکـند خـاتم مگیر از دستهایم ریسمان مهر خود زهرا که پیوند دلم با تو شده زین ریسمان محکم جهان با یک تبسم فاطمه آغاز میگردد بیا ای شـادی عـالـم بـیا ای خـنـدۀ خـاتم جمادی مـاه تابش بود بهر فاطـمه ورنه ز اول خلـقـت او بود در آئیـنـهای مُبهـم که اول فاطمه آمد؛ وَ یا احمد؛ وَ یا حیدر توان خواندن حدیثش را ز قول حق تعالی هم نگردی تا که مَحرم راز خلقت را نگویندت وَ زهرا راز خلقت باشد و گویند با مَحرم حضور آفتاب است و طلوع سبز گل «یاسر« مبارک باد این محضر مبارک باد این مَقدَم
: امتیاز
|
مدح و ولادت حضرت زهرا سلاماللهعلیها
شد دوباره عرش حق روشن ز انوار نبی شد شکـوفا لالۀ خـوشـبوی گـلزار نبی بر روی لب هـای پیـغـمـبر تـبـسّـم آمده در حقیقت در لباس انس، یک حور آمده بـر دل کـلّ خـلایـق خـالـقِ شـور آمـده قلب شیعه در دو دنیا مبتلای فاطمهست آمـــده اُمُّ الائــمـّــه، مــــادر آل عــبـــا بـاغـبـانِ لالــههـای خـانـدان هــل أتـی روح حق در پیـکـر دردانۀ احـمد دمید از ازل شیعه شده مجنون و لیلا فاطمهست تا ابـد قـلـب تـمـام اولـیـا با فـاطمهست حبّ زهرا میشود تنها صراط المستقیم شد برائت از عدوی فاطمه اصل اصول او مسلّم شاهکـار خـلقت ربّ جلیست عالم از خورشید روی انور او منجلیست آمـده تـا جـانـفـدای فـاتـح خـیـبـر شـود میرسد روزی که او مضطر شود در پشت در قدکمان از غربت حیدر شود در پشت در میشود در بین کوچه روبه روی مرتضی
: امتیاز
|
مدح و ولادت حضرت زهرا سلاماللهعلیها
امشب دوباره عاشقان نور خدا شد جلوهگر از لطف خلاق مبـین نخـل ولا داده ثمر ای عـاشـقـان ای عاشـقـان اُمّ ابیهـا آمده امشب ز بیت مصطفی دخت پیمبر آمده معنی و آیات خـدا، تـفـسـیر کـوثـر آمده درهای رحمت از سوی خلاق سرمد وا شده امشب به بیت مصطفی شورو شعف برپا شده پـیک الهـی آورَد، پـیـغـام خـلاق مـبـین تبریک گو نازل شده، بر رحمةاللعالمین امشب زمین و آسمان گردیده گلریزان حور مکه شده از مقدم این مه چنان وادی طور این نور حی سرمدی، ماه جمالش چون نبیست ممدوحۀ پیغمبر و علم وکمالش چون نبیست با بذل جان وهستیات دین خدا مرهون توست تاعرصۀ روز جزا هر شیعهای مدیون توست چون حیدر و پیغمبراست، جود و سخایت فاطمه بار دگر گـردیدهام، شـرمـندۀ احـسان تو مولاتـنا یا فـاطـمه، امشب منم مهمان تو از کودکی خویشتن، هستم گدایت فاطمه ای غمگسار مرتضی جانم فدایت فاطمه ای زینت شهر نبی، عالم همه شرمندهات با این همه جود و سخا، خوبان عالم بندهات
: امتیاز
|
مدح و مناجات با حضرت فاطمه زهرا سلاماللهعلیها
ای چـراغ آسمانها زهـرۀ زهـرا تویی بانـوی سبـز زمـین صدیـقـۀ کبرا تویی قبل از این پوشیده بود این راز بر هر کس ولی روح مـا بیـن دو پهـلوی پدر حالا تویی پیش ازین حرفی نمیزد مصطفی از هیچکس آمدی معـلـوم شد در نـزد او والا تویی گر که جـنـسیت نـباشـد سد راه گـفـتهام مـرد مـیدان بـلا و نـوح این دریا تویی دخـتـر دُردانـۀ آغـوش گـرم مصـطـفی مادر شـور آفـرین نـسل عـاشـورا تویی همطراز مرتضی کس را نمیبینم به دهر جز تو ای بانو که دوشادوش آن مولا تویی کَفه قدر تو میزان با عـلی مرتضیست آن که باشد در توازن با علی تنها تویی » یُطعمُون» را خواندم و بر سوره انسان قَسم دیدم ای بانو که آن انسیـةالحَـورا تویی ای که از ختم رسولان برده دل تا این حدود آن که جان را میکند قربانیاش بابا تویی سَید مـردان عـالـم شوهـرت حـیدر بود سَیده در هر دو عالم بر همه زنها تویی برترین گنجینۀ خلقت که با مجد و شرف حق تعالی کرده بر ختم رسل اهدا تویی آن مبارک راز پنهانی که از لطف خدای بعد نازل گـشـتن قـرآن شده افـشا تویی کـوثـری نه، کُـل قـرآن کـریمی فاطـمه اولین قـرآن نازل گـشته در یکجا تویی این همه آثار خیر از مرقد پنهان توست ای نهان از دیده قبرت، باز هم پیدا تویی در شعاع لطف تو امروز «یاسر» خیمه زد چون طلـوع آفـتاب صحـنۀ فـردا تـویی
: امتیاز
|